کتاب تاتار خندان

نویسنده: غلامحسین ساعدی

صبح آفتاب‌ نزده بلند شدم، چشم باز کرده نکرده حاجی را دیدم که پشت پنجره قدم می‌زدند. لباس پوشیدم و جمع‌و‌جور شدم، یاالله گفتم و رفتم تو راهرو. دو تا دختر کوچولوی حاجی را دیدم، یکی ده یازده ساله، دومی شش هفت ساله، هر کدام با چند ظرف شسته، از حیاط وارد شده بودند، تا مرا دیدند چسبیدند به دیوار. دختر بزرگ‌تر سلام کرد.

من جواب دادم: «سلام خانوم خانوما.»

دختر کوچک‌تر، ترس خورده سعی می‌کرد که خود را پشت‌سر خواهر بزرگش قایم کند. تا من وارد شدم، هر دو خنده‌کنان، بدوبدو، در رفتند و وارد اتاق دیگر شدند. صدای شتاب‌زده‌ی کوچولوتره را شنیدم که می‌گفت: «ننه، ننه، به ما گفت خانم!»

هنوز خنده‌های کشدارش نبریده بود که من تو حیاط با حاجی سلام علیک و خوش‌و‌بش کردم. حاجی گفت: «خیلی زود بلند شدین آقا دکتر؟»

گفتم: «خیلی هم خوابیدم حاجی‌ آقا.»

گفت: «انشاء‌الله که خستگی دررفته؟»

گفتم: «چه‌جور هم.»

گفت: «خدا را شکر، از خجالت شب قبل دراومدم.»

چنان خدا را شکر می‌گفت که انگار وجود او یا خانه‌ی او مانع خواب شب پیش من شده بود. در را باز کرد و رفت تو راهرو. و وقتی من دست و رو شسته وارد شدم حاجی حوله به دست منتظر ایستاده بود. به هیچ صورتی نمی‌شد مانع این کارهایش شد. توی اتاق سفره‌ی صبحانه پهن بود. و من چه اشتهایی پیدا کرده بودم. خیلی بیشتر از روز پیش نان و کره و پنیر خوردم. حاجی دو زانو طرف دیگر سفره نشسته بود و مرتب استکان چایی مرا پر می‌کرد. و برای اینکه با من همراهی کرده باشد، گاه نصفه استکانی هم برای خودش می‌ریخت. وقتی من سیگارم را آتش زدم، سر صحبت حاجی باز شد: «آقا دکتر، دمدمه‌های صبح رجب آمد و تمام اثاثیه‌ی شما را برد درمانگاه. اما من سفارش کردم که دست به هیچ چیز نزند. تا خود شما تشریف ببرید.»

شب قبل رجب را پیدا کرده بودیم. بعد شام که جز من و حاجی و داماد و پسرش کس دیگری سر سفره نبود، صحبت به کار درمانگاه کشید و من گفتم: «یک نفر جوان زبر و زرنگ که مختصر سوادی هم داشته باشد برای زیر دست من لازمه.»

افزودن به پاکت خرید 85,000 تومان

کتاب تاتار خندان

  • نام کتاب: تاتار خندان
  • ناشر : نگاه
  • تعداد صفحات: 336
  • شابک: 9789643514235
  • شماره چاپ: 3
  • سال چاپ: 1400
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تکه‌نان به جای تکه‌سنگ

نگاهی به کتاب پیکار با سرنوشت از واسیلی گروسمان

شب‌نشینی‌های باشکوه با جناب آقای ساعدی

مروری بر کتاب آشفته‌حالان بیداربخت نوشته‌ی غلامحسین ساعدی

این یک تراژدی است

مروری بر کتاب آشغالدونی نوشته‌ی غلامحسین ساعدی

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 85,000 تومان