کتاب معرکه

نویسنده: لویی فردینان سلین

- اَه، حالا نقشه رو ببینین! قسم می‌خورم که دیگه رنگ و رو واسه‌ش نمونده باشد! آخه تا حالا زندونی بوده! رفیق، چه می‌شه اگر یکی پرت‌تون کنه بالا؟ آه! چه بندبازی‌یی! آه! مثه یه مرغ مگس قشنگ! از اون بالا می‌تونین همه جا رو ببینین! اجازه بدین، سرباز تازه‌وارد و خوش‌ بر و بالای من، می‌خوام رو پیشونی‌تون نشون بذارم! نکنه تو دردسر بیفتین و شلاق بخورین!

با اون شلاق نازکش می‌زد رو چرم شلوارش. انگار با خودش عهد کرده بود همه جوره خوش بگذرونه، یه ریز تو دماغ من نفس می‌کشید و فوت می‌کرد.

- برای چی اومدی سربازی؟ تا حالا درشکه‌چی نبودی؟ واسه دولت خیاطی نکردی؟ دزدی چی پسرم؟ یا مثلا اتفاقی بندباز نبودی؟ مهتری نکردی؟ دست آخر ببین عطار نبودی؟ ذغال‌فروش چی؟ چاقوتیزکن؟

- نه، قربان.

بقیه با دیدن من که از این سین جیم کردنا احساس حماقت بهم دست داده بود، می‌خندیدن و کیف می‌کردن. تو کاها پیچ و تاب می‌خوردن، از خنده روده‌بر شده بودن و غش و ریسه می‌رفتن.

- بگو بینم، تو سواره‌نظام سنگین رده 17 چی کار کردی؟ هان؟ نمی‌دونی. جالبه! چیز دیگه‌ای نداشتی بخوری؟ ولی شکست خوبی خوردی؟

دوزاری‌م افتاده بود که نباید جواب بدم.

صفحه 22

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب معرکه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

آوا در آینه

معرفی کوتاه کتاب کودک آوا در آینه نوشته‌ی فائزه دائمی

سکوت خود را به تو تقدیم می‌کنم

معرفی کتاب سکوت خود را به تو تقدیم می‌کنم، آخرین کتاب ماریو بارگاس یوسا

با ذهنت پرواز کن

مروری بر کتاب کودک سالی که یاد گرفتیم پرواز کنیم... نوشته‌ی ژاکلین وودسن

کتاب های پیشنهادی