کتاب کابوس چهار بعدی
1 عدد
بایست و برو. فاکنر که به اهمیت همهجانبهی این جمله میاندیشید، ذهن خود را راحت گذاشت تا بیارامد. چشمهایش بینگاه به خانهها دوخته شده بود. خطوط کلی خانهها که پیشاپیش مات مینمودند به تدریج در هم فرو رفته و محو شدند، و شیبها و ایوانهای بلند که به علت مداخلهی درختان تا حدودی از نظر پنهان بودند، به هیات قالبهای تهی و بیجان درآمدند، قالبهایی که مثل واحدهای هندسی غولآسا بودند.
فاکنر در حالی که آهسته آهسته نفس میکشید، ذهن خود را محکم بست، آنگاه بیآنکه زحمتی به خود بدهد آگاهی خویش را نسبت به هویت خانههای روبهرو از ذهن پاک کرد.
در مدح و ستایش نومیدی؛ بیماریِ روح
مروری بر کتاب بیماری منتهی به مرگ نوشتهی سورن کییرکگور
با ذهنت پرواز کن
مروری بر کتاب کودک سالی که یاد گرفتیم پرواز کنیم... نوشتهی ژاکلین وودسن
به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح