![روی جلد کتاب عاشقانه روی جلد کتاب عاشقانه](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/2/1195-7f6e363ff44a3c6530060099e5f7834a-l.jpg)
کتاب عاشقانه
موبایلش باز هم خاموش بود. اما من هی برایش پیامک فرستادم و وقتی امیدمو از دست دادم برایش نوشتم:
«خداحافظ. پیامهای دیگر را میریزم توی سطل زبالهی دلم.»
بنشین. بنشینی من بهتر و بیشتر احساس قصهگویی را دارم که دارد قصهای تعریف میکند. ممنون. معلوم است که قصهام را دوست داری و میخواهی بدانی چرا خال بانو موبایلش را خاموش کرده بود. اما هنوز تا رسیدن به این قسمت قصه باید صبر کنی. خندهام میگیرد. انگار شدهام شهرزاد قصهگو و برای زنده ماندن، قصه را هیجانانگیزتر میکنم، هی هیجانانگیزتر! و تو هی به من مهلت میدهی، هی مهلت میدهی!
![پشت جلد کتاب عاشقانه پشت جلد کتاب عاشقانه](https://www.avangard.ir/uploads/product_photos_image/1/679-7d652f2587af5babd9dc3d0b0037e38f-l.jpg)
![روی جلد کتاب عاشقانه روی جلد کتاب عاشقانه](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/2/1195-7f6e363ff44a3c6530060099e5f7834a-l.jpg)