کتاب پهلوان در بن بست
کتاب پهلوان در بن بست
فردوسی نه بت است و نه اسطوره و نه زاده خیال و پروريدة وهمِ خوش انگار. او واقعیّتی است همسان و همسو با زادگان خاک و سایهنشینان آفتاب، اما نه در حدّ همه و همچون همگان. از معدود آفریدههایی است که آگاهانه و با عمل، ماهیّت خویش را به دست خود میآفریند و اگر پردة پندارها پارهگردد و «آدمی بودن آدمی» در همة احوال پذیرفته شود؛ ای بسا که فردوسی، بس پهلوانتر از رستم محبوبش در دلها جای گیرد. رستم و اسطورههای بشرزاد، خاستگاه و جایگاهی دارند که عموماً و نوعاً بیمها و ضعفها و نقصها از ساحتشان دور و رانده میشوند و غالباً رو سپید و سربلند از پس غبارِ تاریخ چهره مینمایند. آدمی اصولاً قهرمانها را اسطوره میسازد تا تحقق آرزوها و تجسم آرمانهای برتر خویش را ببیند و با آنها کاستیها و ناراستیهای خود را از بین ببرد و یا از یاد بزداید.
صفحه ۱۳