مجله تراژدی شماره ۲
مجله تراژدی شماره ۲
ماههای اول که هنوز حضورم برای کسی سنگین نشده بود ساکن خانهی عمهام شدم در ولنجک. اما نه آن ولنجک خوش سیمایی که خانههاش نشان دهندهی ثروت آدمها بود و هست، نه نه. آنوقتها اگر از بلوار دانشجو بالا میرفتی به مجموعهای خانه میرسیـدى شبیه به هم؛ همه آجری، پنج طبقه، همه بی روح. اینها را تعاونی مسکن اداره ی غله برای کارمندانش ساخته بود و یکی از آنها به شوهر عمهام رسیده بود. وقتی تهران آمدم شوهرعمه از دنیا رفته بود و خانهی آجری، مانده بود برای عمهام که بچه ای نداشـت. جالب این بود که خانه انگار در دره ساخته شده بود.
صفحه 57
مشاهده و خرید دیگر شمارههای مجله تراژدی
بی نظیر ترین. برای اهل تفکر
بی نظیر ترین. برای اهل تفکر