مجله کتاب روزآروز شماره ۱
داستان جلد
سفریک آرمان
شعار «زن، زندگی، آزادی» چگونه شکل گرفت و چگونه به ما رسید؟
نیمه شهریور بود که مردم مریوان در تشییع پیکر شلیر رسولی، زنی که برای فرار از تجاوز خود را از ساختمان به پایین پرت کرده بود گرد هم آمدند. در فیلم تشییع باشکوه این زن که مرگش از طرف مقامات رسمی تقدیس شد و شهید «عفاف» لقب گرفت اما برای خیلی از مردم نماد خشونتی بود که زنان در زندگی چنان به آن گرفتارند که راهی جز مرگ برای خود نمی یابند زنان و مردان کرد در کنار هم فریاد زدند «از کردستان تا تهران ستم علیه زنان».
سحر کریمی | روزنامهنگار
صفحه ۷
روایت کتاب
مردی که سقوط کرد و قدیس شد
وقتی شش ساله بودم مارادونا خدای خانه ما بود. عکسهایش با پیراهن تیم ملی آرژانتین و تیم ناپولی روی دیوارمان نشسته بود و شاهد همه روزهای زندگی ما بود. بعدها که بزرگتر شدم برایم سوال بود که عکس مارادونا روی دیوار خانهای که اهالی اش نه آرژانتینی بودند و نه ناپلی چه کار داشت؟ چرا مارادونا برای ما درگوشهای از خاورمیانه که تازه از یک جنگ ویرانگر هشت ساله رها شده بودیم و تازه تازه زخمهای جنگ برایمان نمایان می شد آنقدر جایگاه مهمی داشت؟ جواب ظاهرا مشخص بود به همان دلیلی که کوتوله آژانتینی برای همه دنیا عزیز بود؛ برای دریبل های بیبدیلش برای گلهای باشکوهش و جامهایی که به هوادارنش هدیه کرد، جام هایی که شاید آرزویشان بود مارادونا آنها را در آغوش بکشد.
اما گیم بالاگه در کتاب مارادونا پاسخهای جالب تری برای این سوال دارد. او مارادونای دیگری را پیش روی خوانندهاش میگذارد. مارادونای یاغی که در مسیر خطاهایش به اندازه مسیر خدا شدن در تاریخ فوتبال جهان مصمم است و اتفاقاً بخشی از شخصیت خداگونه او به خطاهایش باز می گردد. سرکش و یاغی است و از حلبی آبادهای آرژانتین در قله جهان می ایستد و ناگهان دست به یک سقوط آزاد میزند گیم بالاگه معتقد است مسیر رخدا شدن مارادونا اتفاقا بعد از سقوطش آغاز شد.
ناهید مولوی | روزنامهنگار
صفحه ۵۸
مشاهده و خرید نسخههای مجله کتاب روز آروز