مجله فیلمخانه (۲۶)
مجله فیلمخانه (۲۶)
سفر با پرندگان هیچکاک
هراس از ناشناخته
راجر تورنهیل در فیلم شمال از شمال غربی یک مدیر تبلیغاتی در نیویورک است که به صورت تصادفی با فردی که وجود خارجی ندارد اشتباه گرفته میشود. او برای فرار از مخمصهای که در آن گیر افتاده و همچنین برای بازیابی هویت واقعیاش سفری را آغاز میکند. او در طی این سفر پرماجرایش در صحنهای از فیلم سر از بیابانی وسیع درمیآورد. راجر به گمان اینکه قرار است با جورج کاپلان واقعی دیدار کند، به آنجا آمده اما بیخبر از آن است که در تلهای دیگر به دام افتاده. این بیابان لميرزع ناشناخته و سکوت حاکم بر آن در تضادی دلهرهآور با نخستین صحنة حضور راجر در فیلم قرار میگیرد. برش از آن آسمانخراش محل کار راجر در مرکز شهر نیویورک میان آن همه هیاهو و آشوب دنیای مدرن و این بیابان برهوت در وسط یک ناکجاآباد، وحشتی فزاینده ایجاد میکند. هجوم آن هواپیمای سمپاش به سمت راجر و گامهای پرشتاب و هراسان او برای پنهان شدن، تجسمی اضطرابآور از مواجهة او با این مکان ناشناخته است. روانی با سکانسِ خلوت ماریون با معشوقهاش در اتاق اجارهای یک هتل ارزانقیمت شروع میشود. از این هتل ارزانقیمت در مرکز شهر برشی بزنیم به متل پرت و دورافتادة بیتس که در نیمههای شب ماریون را به کام مرگ میکشاند. ماریون که از ملاقاتهای پنهانی با سم در هتلهای ارزانقیمت خسته شده، با انگیزة بهبود رابطهاش پولهای کارفرمای خود را میدزدد و از شهر خارج میشود.
مسعود مشایخیراد
صفحه ۴۱