مجله سان شماره ۱۰ رابطه
مجله سان شماره ۱۰ رابطه
بنبست سهیل
صدای آهنی مامان از آیفون آمد. گفت: «نشین پایین سمانه. سریع بیا بالا.» چشم از آسمان ته کوچه برداشتم و رفتم بالا. مامان دست کشید به ابروهایم. گفت: «مال من مرتب است؟» دستهایش بوی تند پرتقال میداد. گفتم: «برای چی؟» گفت: «یک دوش بگیر تا برگردم. پایین نریها.» چیز دیگری نگفت. ظرف پوستهای ریز شدهی پرتقال را خالی کرد توی سطل آشغال و رفت بیرون. دوش گرفتم. با حوله نشستم روی مبل و آنقدر کانال عوض کردم تا برگشت. گوشت و گوجه و خیارشور دستش بود با یک کیسه با آرم داروخانه، دو تیوب رنگ در آورد و کیسی داروخانه را برد توی اتاقش. شنیدم که گذاشتش روی کشو. گفت: «موهایم را رنگ میکنی سمانه؟»
نسیم مرعشی