مجله تجربه شماره ۱۰ (دوره جدید)
روزی چند بار میمیریم و زنده میشویم؟
نگاهی به کتاب «هرچه باداباد»، نوشتهی استیو تولتز
همواره یکی از بهترین راههای معرفی یک مفهوم فلسفی، گنجاندن آن در قالب قصه و اثر نمایشیست. درک ایدههای فلسفی به خودی خود و انتقال آن به طور مستقیم از جانب ،فیلسوف با یک حالت سخت و ثقیل بودن همراه است علاقهمندان به فلسفه باید بعد از کلی کلنجار رفتن با یک مفهوم، فلسفی خواندن کتابهای متعدد در آن زمینه ارتباط با نظریه پردازان فلاسفه و خواندن صحبتها و نگرشهای آنان به یک فهم قابل اعتنا در مورد یک ایدهی فلسفی خاص دست پیدا کنند اما وقتی یک مفهوم فلسفی به صورت قصه خود را ابراز میکند یا در اثر نمایشی خود را معرفی میکند برای مخاطب ملموس و البته لذت بخش خواهد بود و چه بسا در زندگی کاربردیتر باشد چرا که بهتر در ذهن ثبت شده است. فیلم سازان زیادی را میشناسیم که یک ایدهی فلسفی را در قالب فیلم ساخته و آثارشان به همین عنوان شناخته شده است؛ اشاره میکنم به بهمن فرمانآرا و وودی آلن که هر دو در ساخت فیلمهایی در بستر فلسفهی مرگ و فلسفهی زندگی شهره هستند. در زمینهی رمان نیز آثار متعددی داریم که بر پایهی یک فلسفه نوشته شدهاند؛ از دنیای سوفی تا آثار آلبر کامو و رمان درخشان و معروف در جست وجوی زمان از دست رفته نوشتهی مارسل پروست و کارهای دیگر به تازگی در دنیای ادبیات کتاب جدید استیو تولتز به اسم هرچه باداباد با ترجمهی پیمان خاکسار منتشر شده است کتابی که بر اساس یک مفهوم فلسفی شکل گرفته است. نمونههایی را ذکر کردم که فلسفی هستند با این تفاوت که به طور کلی راجع به یک مفهوم فلسفی هستند اما کتاب تولتز یک مفهوم فلسفی را از دیدگاه یک فیلسوف خاص مد نظر قرار داده است و آن ایدهی رجعت یا بازگشت ادبی از نظر نیچه است. کل داستان بر طبق این ایده و نگاه این فیلسوف خلق و روایت شده است.
شمیم شهلا
صفحه ۳۹
هنر زندگی
مصطفی ملکیان در گفتوگو با «تجربه» میگوید آموزههایش ترویج بیاعتنایی نسبت به مسائل جامعه نیست
علیه بیتفاوتی
آیا میتوان برای جهان هیچ بود و برای خود همه چیز؟
شما همواره در این سالها درباره اینکه ما با سه نیت به سراغ کتاب و کتابخوانی میرویم سخن گفتهاید. میخواستم گفتوگو را با توضیحهای شما در همین زمینه آغاز کنیم.
ما به سه نیت به سراغ کتاب و کتاب خوانی میرویم گاهی به این قصد که صرفاً لذت ببریم مانند بیشتر اوقاتی که آثار ادبی یا تاریخی میخوانیم؛ گاهی به این قصد که بر علم و معرفتمان به جهان هستی و موجودات یا واقعیتهای آن افزوده شود، مانند اکثر وقتهایی که آثار منطقی - ریاضی یا آثار متعلق به حوزهی علوم تجربی طبیعی یا انسانی یا آثار فلسفی را در مطالعه میگیریم؛ و گاهی نیز، به این قصد که نوعی از ارتقاء روانی و روحی را تجربه کنیم، یعنی، مثلاً، پشیمانی حسرت یا غم خود را تخفیف دهیم یا نابود سازیم، احساس رضایت بیشترای از زندگی پیدا کنیم آرامش و شادی بیابیم سلامت روانی حاصل کنیم فضیلتمندتر شویم یا ... خلاصه حالمان خوبتر و خوشتر شود. خواندن آثار فرزانگان عارفان، بعضی از بنیانگذاران ادیان و مذاهب برخی از الاهیدانان پارهای از فیلسوفان شماری از روان شناسان و نیز بسیاری از بزرگان ادبیات جهانی به این کار میآیند که به گمان من، مهمترین فایدهی کتابخوانی است.
صفحه ۱۵۱