کتاب یک پرونده کهنه
1 عدد
من نه آنم که صبوری کنم از چرخ فلک
حس یاغیگری در من به غایت بیدار بود. برای همین وقتی با مرام اشتراکی آشنا شدم اصول ملموس را اعتقاد خود قرار دادم. به عبارتی – به گفته پدر – به مذهب پشت کردم – و چقدر موجب رنج او شدم – اما چه باک. قدمنهادن در مسیر افکار مترقی سوسیالیستی هزینههایی دارد که بناچار میباید پرداخت.
از ادامه راه پدر بیزار بودم. او هیچ گاه نتوانست مرا به کسب و پیشه تشویق کند. سعی داشتم پدر را راضی کنم که هزینه تحصیل مرا برای تحصیل در دبیرستان بپردازد اما او درس خواندن را یک پله کمتر از خواندن کفر میدانست. بناچار داییام را واسطه کردم و او به نیابت از پدر نام مرا در دبیرستان نوشت و به دبیرستان نظام رفتم.