کتاب کتاب مرتضی کیوان
کتاب کتاب مرتضی کیوان
1 عدد
هیچکس نمیتواند بگوید که اگر کیوان زنده میماند دنباله زندگی سیاسی و ادبیاش به چه صورتی درمیآمد. ولی آن کیوانی که ما میشناختیم تودهای بود و همانطور که میدانید تودهای هم مُرد. بیشتردوستان کیوان تودهای بودند. ازجمله خود من. حالا البته خیلی از ما تغییر کردهایم یا تغیبر عقیده دادهایم و هر کدام برای خودمان یک سازی میزنيم. بعضی حتّی با گذشته خودشان بد شدهاند یا خیال میکنند لازم است وانمود کنند که بد شدهاند. ولی هیچکس را ندیدهام که با خاطره کیوان بد شده باشد. فقط یکبار از دهن یکی از دوستان مشترکمان که حق زیادی هم از کیوان به گردن داشت حرف عجیبی درباره کیوان شنیدم. این دوست یک روز که تازه شیفت داستان کافکا شده بود ناگهان در ضمن ستایش کافکا به من گفت:« قهرمان واقعی زمانه ما کافکاست؛ نه احمقی مثل مرتضی کیوان.» من پیش از او داستانهای کافکا را خوانده بودم و شاید بیش از او آنها را ستایش میکردم. ولی معنای این قیاس او را نفهمیدم و بهقدری حیرت کردم که نتوانستم چیزی بگویم. رشته اصلی پیوند دوستی من و او کیوان بود٬ درآن لحظه حس کردم که این رشته پاره شد. بعدها پیش خودم فکر کردم که شاید آن دوست منظور بدی نداشت. شاید میخواست خشم خودش را از نفلشدن کیوان در یک ماجرای سیاسی بیان کند ولی هرگر نتوانستهام آن حرف را هضم کنم.
صفحه ۱۱۴