
ناشر استرالیایی نمایشنامه زندگی بدون من درباره این اثر مینویسد: «اگر نمیدانید چه کسی هستید و قصد دارید کجا بروید، ممکن است خود را در موقعیتی بیابید که مدام گرد دایرههایی میچرخید که حلقههایش تنگتر و تنگتر میشوند و عاقبت هم از هتل دوستاره بیدر و پیکری سر در میآورید که در جای پرتی از شهر قرار دارد. هتلی که متصدیاش بد خلق است، آسانسورش کار نمیکند، دستگاه تستر آتش میگیرد و گیاه توی اتاقش موجب حساسیت شدیدی در شما میشود. اما سطح انتظارتان را پایین بیاورید، خیلی هم پایین، و کسی چه میداند؟ شاید وقتی ببینید گره هر مشکل چگونه باز میشود تعجب هم بکنید.»
صفحه 7