
کتاب کاپیتان و دوشنبه
نصرتخان دست و دل باز است
نصرتخان گفت: «من که هزار بار گفتم اوضاع خرابه، به خرج هیچکس نمیره! چوبخطت پر شده. یک ساله آزگار داری نسیه میبری، والا به حضرت عباس، منم شریک دارم وگرنه اصلاً بهت نمیگفتم. شراکت اگه خوب بود که خدا یکی رو شریک خودش میکرد، بعد سر اینکه کی صبح بشه، کی شب بشه دعواشون میشد!» این را گفت و خودش زد زیر خنده.
صفحه ۳۳


در جستوجوی موهای از دست رفته
معرفی کتاب کودک روزی که موهای بابا فرار کرد نوشتهی یورگ موله

چه خوشاقبالاند آنان که در زمانهی شوستاکوویچ زیست میکنند!
معرفی کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد نوشتهی استیون جانسون

انگار تو یکی از کابوسهای فروید گیرکردیم!
معرفی نمایشنامهی جیببری نوشتهی جو اورتن