کتاب ژولیوس سزار
کتاب ژولیوس سزار
کاسیوس کاسکا میدانستم تویی. چه شب وحشتناکیست، تشعشعات آسمانی، حفرهها باز شدند و غرشهایی به سان
همان شیر که در کاپیتول دیدم. او فقط یک مرد است، او نه تنها ترسو نیست، بلکه قدرتمند هم است.
کاسکا منظور تو سزار است؟ این گونه نگو کاسیوس.
کاسیوس هرکس باشد، رومیان رگ و خون با نیاکانشان دارند. اما افسوس پدران ما افکارشان پوسیده ست و ما از
از روح مادرانمان پیروی میکنیم. اعمال ما نشان میدهد که زنانه است.
کاسکا آنها میگویند قرار است سناتورها فردا سزار را به تخت شاهی بنشانند. او اختیار دارد تاج شاهیاش را
را برای خشکی و دریا و هر مکانی به جز ایتالیا بگذارد.
کاسیوس من میدانم کجا خنجر خود را بکشم. او اشاره به خنجرش میکند. کاسیوس، کاسیوس را از اسارت رها
میکند. از این جهت، خدایان ضعیف را قوی ساختند و تمام ستمگران شکست میخورند. نه برج سنگی و
دیوارهای بتنی و نه سیاهچالهای بدون هوا و زنجیرهای محکم آهنی نمیتواند قدرت روح را بگیرند.
صفحه 28