کتاب چشم زخم، یا، چشم شیطان
کتاب چشم زخم، یا، چشم شیطان
1 عدد
ای چشمزخم، هرکسی که هستی، دورشو!
مروری بر کتاب چشمزخم نوشتهی آلن داندس
شروع به مدح و تعریف از کسی یا چیزی که میشود، دست و دلمان میلرزد، یکی صلوات میفرستد و یکی اسفند دود میکند. کسی به تخته میزند و دیگری ماشاالله میگوید. گاهی هم میبینیم جواب تعریف ما نه تشکر است و نه تقدیر، که شاید تواضع است و خودکم بینی. یا تعریف متقابل و تعارفات پیاپی. در برخی جوامع هم بد و بیراه را جایگزین تعریف و تمجید میکنند تا چشم بد را دور کنند. تا جایی که نویسنده اشاره میکند « از مفهوم چشمزخم چنین بر میآید که هیچگاه نباید از آنان که ثروتمند، موفق، کامیاب و خوشاقبال هستند تعریف و تحسین کرد یا به ایشان تبریک گفت. تنها راه درست این است که آنها را به سخره گرفت و به آنها فحاشی کرد. این عمل شاید وزنهای شود تا خوشاقبالی را متعادل سازد، غرورشان را نهیب زند و مختصری ایشان را خاضع نماید.[1]»
چشمزخم در جایگاه باوری مذهبی، خرافه یا عادت؟
به قنداق نوزاد آویز چشمزخم وصل میکنیم. دور سر عروس و داماد اسفند میچرخانیم و دود میکنیم و بعد از خرید خانه و ماشین خون میریزیم. رفتارهایی که فرقی نمیکند باورهای واقعیمان هستند یا عاداتی که نسل به نسل منتقل شدهاند. ما تکرارشان میکنیم. اینکه از کجا آمدهاند و تأثیرشان دقیقاً چیست را شاید ندانیم اما فکر ترک کردنشان هم نوعی ناامنی برایمان به همراه میآورد.
عبارت چشمخوردن و چشمزدن تقریباً هرروز به گوشمان میخورد، یا شاید هم خودمان بیانش میکنیم اما اینکه آن کسی که چشم میزند کیست و دقیقاً چه میکند که چشم میخوریم جای سوال است. راستی آیا همیشه منبع چشمزخم کسی دیگر است یا میتواند از خودمان برآید و دچار خودچشم زنی شویم؟ آیا همواره از رشک و حسد حاصل میشود یا محبت و لطف فراوان هم در این امر مؤثر است؟
در گذشته، آن زمان که شهرها کوچکتر بودند و دایرهی ارتباطی آدمها کوچکتر بود، کسی در آن میان به عنوان شخصی که چشمش شور است و بددل شناخته میشد. کسی که حسد میورزید و آدمها از چشم و زبانش در امان نبودند. پس در برابرش ملاحظاتی داشتند. نوزاد را از دیدرسش خارج میکردند یا از حضورش در مراسم عقد و عروسی جلوگیری میکردند. این افراد بعضاً ویژگیهای مشابهی هم داشتند. چشمهای فرو رفته و تیره، شاید هم در میان جمعیتی که همه سیاه چشم بودند با چشمانی روشن! بینی کشیده و لاغر، نگاه تیز و خیره، بدنی خموده و ... .
باور به چشمزخم در زمان گذشته آنقدر قوی بود که نهایتاً افرادی برای دفع بلای چشمزخم مشغول به کار شدند. شغلی به نام بَلاگردان به وجود آمد که طلسمها و چشمزخمها را از بین میبرد و بلا را دور میکرد. گاهی قبل از وقوع شر و گاهی بعد از آن. اما از آنجا که همیشه پیشگیری بر درمان رجحان دارد، قبل از اتفاقی خوشایند یا از ترس پیشامدی ناخوشایند به آنها مراجعه می شد و درد و رنج را پیشاپیش برطرف میکرد.
نشانههای چشمزخم و راههای برطرف کردن آن
در چه شرایطی مردم به این نتیجه میرسیدند که کسی چشم خورده؟ علائم آن چه بود و چطور نمایان میشد؟
بیماری، سر درد، مشکلات گوارش و ... و البته نشانههایی که صرفاً به انسانها محدود نمیشد. حیوانات، گیاهان و اشیا هم از این مساله در امان نبودند و نیستند. خشکیدن باغها و مزارع، بیمار شدن اسبها و خشک شدن شیر گاوها، شکستن و خراب شدن اشیا و وسایل هم از اثرات همین مسأله شناخته میشد.
اینها چیزهایی بودند که دلهرهای در دل آدمی میانداختند و او را بر آن داشتند تا راهی برای دفع شر، رفع چشمزخم و درمان پیدا کنند. درمانهایی مثل مالیدن تف، مرطوب کردن چشم با آب دهان، استفاده از دشنام و بدگویی، بالاتر بیان کردن ارزش مال و اموال، استفاده از عباراتی مثل چشم بد دور، استفاده از زیورآلات، آویزان کردن سیر، ریختن زغال داغ یا سرب در آب ، حک کردن اشکال هندسی روی ظروف و .... که هرکدام آدابی برای اجرا داشتند. به عنوان مثال یکی از کارهای رایج در میان لهستانیها این است: « سهبار روی نوک انگشتتان تف کنید و هربار سریعاً دستتان را در هوا تکان دهید. اینکه یهودیان موقع صحبت معمولاً دستشان را تکان میدهند شاید از همین خرافه نشئت گرفته باشد، به این معنا که تکان دادن دستها اثرات احتمالی چشمزخم را دور میکند.[2]»
مردم بعضی از این کارها را خودشان انجام میدادند و بعضی را هم فقط جادوگران و بلاگردانها میتوانستند اجرایشان کنند. چرا که وابسته به دعا و ورد بودند یا تعویذ.
چشمزخم چه خرافه باشد چه واقعیتی علمی یا باوری مذهبی، همواره به کسی برمیگردد. کسی که زبان و چشم او خواسته یا ناخواسته اثری منفی بر دیگری میگذارد. آسیبی به آن وارد میکند و گاهی ممکن است منجر به مرگ یا نابودی شود. اما جایگاه این فرد در میان افراد جامعه چگونه است؟ ایتالیاییها نام یتاتوره را به چنین شخصی میدهند. و براساس یکی از مقالات کتاب « یتاتوره نامی ندارد، دوستی ندارد، حتی شانس زندگی اجتماعی هم ندارد. کسی اسمش را نمیآورد، هیچکس دوست ندارد با قدم زدن در کنار او موجب آزردگی دوستان و آشنایان شود.[3]»
باور به چشمزخم و چشم شیطان نه محدود به زمانی است و نه محدودهی جغرافیایی. از پیش از تمدن یونان و روم بوده و تا اکنون ادامه دارد. و شاید کمتر بتوان ملتی را پیدا کرد که باوری به این مسأله نداشته باشند یا چیزی در اینباره نشنیده باشند.
کتاب چشمزخم مجموعهای از 21 مقاله دربارهی چشمزخم یا چشم شیطان است که توسط آلن داندس جمعآوری شده است. این مقالات به بررسی پدیدهی چشمزخم در ادبیات، تاریخ، روانشناسی، معماری و مهندسی میپردازند. آنچه این کتاب را میتواند از باقی مطالبی که در این مورد خواندهاید متمایز کند، این است که علاوه بر بررسی آداب و رسوم و عقاید مذهبی و سنتی، نوشتههای انسان شناسان، محققان متون کلاسیک، فولکورپژوهان، مبلغان مذهبی، چشم پزشکان، روان پزشکان، جامعهشناسان و دینپژوهان را نیز شامل میشود. لذا مخاطب را بر آن میدارد تا با نگاهی نو به مسالهی چشمزخم بپردازد. آن را از زوایای مختلف ببیند، تجربیات پیشینیان را مطالعه کند، به متون مقدس مراجعه کند، بررسیهای علمی را ارزیابی کند و نهایتاً جایگاه آن را در زندگی امروزی پیدا کند.
منابع: داندس، آلن. 1399، ترجمهی معصومه ابراهیمی، تهران: نشر چشمه.
[1]- داندس، آلن.1399: 61.
[2]- همان، 83.
[3]- همان،188.