
کتاب هنرمندی از جهان شناور
ماه گذشته بیش از یک بار، پیش آمد که با دخترانم شديداً وارد بحث بشوم، و دریافتم چطور پیش از آن که گفتوگویی تازه و نه نامعقول آغاز شود، عامدانه صحبتشان را قطع میکنند. درواقع، میتوانم به یاد بیاورم که این مسأله حداقل سه بار در پنج روزی که ستسوکو اینجا گذراند، اتفاق افتاد. و بعد همین چند روز پیش، نوریکو و من داشتیم صبحانهمان را تمام میکردیم که به من گفت: «دیروز داشتم از جلوی فروشگاه بزرگ شیمیزو رد میشدم، و فکر کن چه کسی را در ایستگاه تراموا دیدم؟ جيرو میاکه!»
«میاکه؟» سرم را از کاسهام بالا گرفتم، متعجب از اینکه میشنیدم نوریکو این نام را چنین بیشرمانه بر زبان میآورد. «چرا؟ مایهی تأسف است.»
«مایهی تأسف؟ خب درواقع پدر، من بیشتر از دیدنش خوشحال شدم. هرچند به نظر شرمسار میرسید، من هم زمان زیادی با او صحبت نکردم. در هر صورت، مجبور بودم به اداره برگردم. میدانی، فقط برای یک مأموریت بیرون آمده بودم. اما میدانستی نامزد کرده؟»
«این را او به تو گفت؟ چه وقیح.»
صفحه ۶۹مروری بر کتاب هنرمندی از جهان شناور اثر کازوئو ایشیگورو



گفتن از آتوسا مشفق را از کجا شروع کنیم؟
بررسی آثار آتوسا مشفق: از رمان آیلین تا لاپوونا

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح