کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر (نیروهای پنهانی مه به تصمیم ما شکل می دهند)
کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر (نیروهای پنهانی مه به تصمیم ما شکل می دهند)
چرا وقتی چیزی نمیپردازیم، اغلب بیش از اندازه میپردازیم
آیا تا به حال کوپنی را قاپیدهاید که بستهی دانههای قهوه رایگان! را پیشنهاد میکند - هر چند که اصلاً قهوه نمینوشید و حتی وسیلهی دم کردن آن را ندارید؟ دربارهی آن همه پشتبندهای رایگان! که در بشقابتان در رستوران انبار کردهاید در حالی که معدهتان از فرط خوردن به درد افتاده است چه نظری دارید؟ راجع به این همه آت و آشغال رایگان! که جمع کردهاید – تیشرتهای تبلیغاتی، خرسهای عروسکی که همراه جعبه شکلاتهای والنتاین است، تقویم آهنربایی که کارگزار بیمه هر ساله به شما میدهد - چه میگویید؟
شکی نیست که بهدست آوردن رایگان چیزی حس بسیار خوبی دارد. معلوم میشود که صفر، یک قیمت دیگر نیست. صفر دگمهی داغ عاطفی است - منبعی برای هیجان زندگی نابخردانه. اگر چیزی با تخفیف از ۵۰ است به ۲۰ سنت برسد آیا آن را میخرید؟ شاید. اگر از ۵۰ سنت به ۲ سنت برسد آیا آن را میخرید؟ شاید. اگر از ۵۰ سنت به صفر برسد، آیا آن را میقاپید؟ بیبرو برگرد!
در مبلغ صفر چه نهفته است که در برابر آن به زانو در میآییم؟ چرا رایگان! به سرخوشی ما میانجامد؟ همهی اینها به کنار، رایگان!
صفحه ۶۹