کتاب میراث جاسوسان
کتاب میراث جاسوسان
نمیدانم شاید به خاطر موج گذرایی از این احساس سعادت بود که دیوار فروریخته و همه جهان دوباره آزاد شده، هرچند در این باره شک داشتم – آن هم با غریزه منی که عمری را به قدر کافی در مخفیکاری گذرانده بودم – یا فقط میل به ایستادن در زیر رگبار باران و اینکه بهعنوان یکی دیگر از دوستان الک محسوب شوم؟ دلیلش هرچه که بود، زیادهروی کردم: اسم واقعیام را نوشتم. نشانی واقعیام را در بریتانی؛ و در ستون یادبود، چون چیز بهتری به ذهنم نرسید، نوشتم: «پییرو.» در معدود مواردی که الکی احساس محبت میکرد اینطور صدایم میزد.
صفحه 98