کتاب مجموعه آثار شاملو (دفتر چهارم)
کتاب مجموعه آثار شاملو (دفتر چهارم)
گاهی از خودم میپرسم اگر امروز همان حرف دیروزمان را بزنیم یا سر همان تصمیمی که دیروز گرفتهایم باقی بمانیم نشانهی ضعف ما است یا قدرتمان؟
لیوون: (پس از لحظاتی سکوت) اگر شما مرا دوست داشتید و بام ازدواج کرده بودید، ماری، چنانچه من فردا روانهی جبهه میشدم و پسفردا خبرم را برایتان میآوردند از تصمیمتان پشیمان میشدید؟
ماری: (وحشیانه) من از آنها نیستم که از خود کرده پشیمان میشوند. در یک چنان صورتی من فقط بهصورت آسمان تف میکنم!
لیوون: پس مرا دوست دارید، ماری!
ماری: من مسیحی نیستم که اهل تفویض و توکل باشم. وقتش است که این را بدانید...
لیوون: حالا دیگر برایم یقین شد که دوستم دارید، و همین کافی است.
ماری: من مثل سگ انتظار کشیدهام... پس وقتی نوبتم برسد واگذارش نمیکنم!
لیوون: (با محبت) شاید «به اتفاق» واگذارش کنیم.
ماری: (بهتزده به او نگاه میکند و با تلاش زیاد به سخن درمیآید) شاید.
صفحه 406