
کتاب مجمع سری
مجمع سری قابلتوقف نبود. مثل ماشینی مقدس، بیتوجه به همۀ حواسپرتیهای نامقدس، وارد سومین روز حرکت خود میشد. رأس نُه و سی دقیقۀ بامداد مطابق حکم عالی پاپ کاردینالها دوباره برای مینیبوسها صف کشیدند. حالا روال کار را یاد گرفتهبودند. سعی میکردند سریع روی یک صندلی بنشینند، اگر سن زیاد و ضعف جسمانی اجازه میداد. سپس مینیبوسها هر چند دقیقه راه میافتادند و به سمت غرب از میدان سانتا مارتا گذشته و به نمازخانۀ سیستسن میرفتند.
صفحه 281



مرگ مؤلف یا مرگ بارت
معرفی کتاب نقش هفتم زبان نوشتهی لوران بینه

زندگی در سایه جنگ: روایت یک خانواده از امید و ناامیدی
معرفی نمایشنامهی این نسل خوشبخت نوشتهی نوئل کاورد

به من از شبهای پررمزوراز سرزمین شنزارها بگو
معرفی کتاب شهرهای افسانهای، شاهزادگان و جنها (از اساطیر و افسانه های عرب) نوشتهی خیرات الصالح