کتاب مالون می میرد | نشر چشمه
کتاب مالون می میرد | نشر چشمه
1 عدد
خوابم برد. اما نمیخواهم بخوابم. در برنامهام فرصتی برای خوابیدن نیست. نمیخواهم ـــ نه، توضیحی ندارم که بدهم. اغما برای زندگان است. زندگان. هیچ وقت نتوانستم تحملشان کنم، همهشان، نه، منظورم این نیست، اما نالان از ملال رفت و آمدشان را تماشا میکردم، بعد میکشتمشان، یا جایشان را میگرفتم، یا فرار میکردم. در درونم سرمستی آن شوریدگی قدیمی را احساس میکنم، اما میدانم دیگر به آتش نمیکشدم. از همه چیز دست میکشم و صبر میکنم. ساپو روی یک پا میایستد، بیحرکت، چشمان عجیب وغریبش بسته است. هیاهوی روز در هزار شکل بیمعنا منجمد میشود. ابر کوچکی که پیشاپیش خورشید درخشان در حرکت است زمین را تا آن حد تاریک می کند که دلخواه من است.
صفحه ۲۹