کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
کتاب ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ
1 عدد
اندر وصف گفتوگوی دو شخصیت محترم میرگورود
همین که کارهای ایوان ایوانویچ در خانه تمام شد و طبق معمول رفت تا کمی زیر سایهبانش دراز بکشد، در عین ناباوری دید که چیز قرمزی در آستانة دروازة خانه میجنبد. سرآستین قرمزکت نظامی رئیس پلیس بود که درست مثل يقهاش جلا داده شده و حاشیههایش شبیه چرمی بود که برقش انداخته باشند. ایوان ایوانویچ پیش خودش فکر کرد: «بد هم نیست، پیوتر فيودورویچ آمده با من صحبت کند»، اما بسیار تعجب کرد وقتی دید رئیس پلیس با چنان سرعتی راه میرود، که معمولاً بسیار به ندرت پیش میآمد، و دستهایش را هم تکان میدهد. روی یونیفرم رئیس پلیس هشت دکمه بیشتر نبود. دکمة نهم دو سال پیش در مراسم تقدیس در کلیسا کنده شده بود و مأموران پلیس هنوز نتوانسته بودند پیدایش کنند، هرچند رئیس پلیس در مراسم گزارش روزانة گروهبانها همیشه پرسوجو میکرد که دکمه پیدا شده است یا خیر. این هشت دکمه به همان شکلی چیده شده بودند.
صفحه ۶۹