کتاب كیمیا پرورده حرم مولانا
کتاب كیمیا پرورده حرم مولانا
سلطان ولد در مثنوی ولدی این سخنان شمس را به این گونه نظم درآورده است:
خواهم این بار آن چنان رفتن که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز ندهد کس نشان من هرگز
بهنظر میرسد مولانا تهدیدات شمس را جدی میدانسته و تلاش میکرده تا او نرود، اما شمس به این نتیجه رسیده بود باید برود و ایجاد فراق را مایه پختگی مولانا میدانست:
سفر من برای برآمدِ کار توست، الا آنست که البته فراق پخته میکند و مهذّب میکند، اکنون مهذب و پخته وصال اولیتر یا پخته فراق؟
اینکه در وصال پخته شود و چشم باز کند کجا، و آن که بیرون ایستاده بود تا کی در پرده راه یابد، چه ماند بدان که در اندرون پرده باشیم مقیم... (164:1)