کتاب كتابخانه عجیب
2 عدد
جایی ساعتی زنگ نُه را نواخت. آقاگوسفندیه پا شد و آستینهایش را چند بار اینور و آنور کرد تا دوباره لباس گوسفندیاش را قالب تناش کند. وقتش بود برویم. گوی و زنجیر را از پایم باز کرد.
از اتاق زدیم بیرون و توی راهرو کمنور راه افتادیم. پاهایم برهنه بود، چون کفشهایم را توی سلول جا گذاشته بودم. مادرم اگر میفهمید جایی جایشان گذاشتهام، از کوره درمیرفت. کفشهای چرمیِ خیلی خوبی بودند و خودش هدیه تولد بهم داده بودشان. با همهی این حرفها، چون ممکن بود صدایشان پیرمرده را بیدار کند، نمیارزید خطر کنم.
چگونه زنان پیشرو تاریخ ایران را تغییر دادند؟
معرفی کتاب زنان پیشرو (داستانهایی برای دختران ایران) نوشتهی الهام نظری و گلچهره سهراب
زندگی در سایه جنگ: روایت یک خانواده از امید و ناامیدی
معرفی نمایشنامهی این نسل خوشبخت نوشتهی نوئل کاورد
مامان، باهام حرف بزن
معرفی نمایشنامهی شب به خیر مادر نوشتهی مارشا نورمن