کتاب قصه های میرکفن پوش
کتاب قصه های میرکفن پوش
1 عدد
آبادی کوهستانی. روز. بیرون جای
آبادی با جلوهی سنگچین و ملاط و بام تخته پوش و گاهی کاهگل؛ تر و تازه در آغاز بامداد بهاری با خندهی کودکانی یا بانگ خروسی یا بع گوسفند و بزی دکهها چون گذری در کف کنارهمند؛ و خانهها و کوچهها گود و بلند در دامنه بر هم چیده شده آن پایین رودخانه میرود. روی رود پلی چوبی است سوی دیگر، پل رمه در سینهی کوه میچرد. در آبادی همان رفت و آمد هر روزی است با پژواک تقههای مسگران و چوبگران آرامش آبادی را یورش ناگهانی چندین سوار تمام سلاح که نمره کشان به کوچه ها میریزند میشکافد. مردم سراسیمه میدوند؛ زنان بچهها را دور میکنند.