
کتاب طبل حلبی
من پلکان عمارت پنج طبقه خانهمان را روزی چند بار بیش از صد پله بالا و پایین میرفتم و در پی راه چاره در هر طبقه مدتی طبل مینواختم و بو میکشیدم و میفهمیدم که در هر یک از نوزده آپارتمان عمارتمان برای ناهار چه غذایی روی بارست اما هیچ دری را نمیزدم چون میدانستم که نه در خانه هَیلانت پیر درد من دوا میشود نه در خانه لاوبشاد ساعتساز، نه خانم کاتر با آن هیکل گندهاش میتواند استاد آینده من باشد، نه خاله تروچینسکی گرچه خیلی هم دوستش داشتم.
صفحه 111



مدادت را زمین بگذار...
مرور «پابرهنهها تمرین انقلاب میکنند» اثر «گونتر گراس»

چگونه کتابخوان حرفهای شویم؟
کتابخوانهای حرفهای را بسیار تحسین میکنند. میخواستم بدانم برای تبدیل شدن به یک کتابخوان حرفهای حداقل کدام کتابها را باید بخوانم؟

گریختن از زندگی به سوی نوشتن
نگاهی به زندگی و زمانهی ولفگانگ کوپن، نویسندهی کتاب کبوتران روی چمن