کتاب شهری با میله های آهنی
2 عدد
آدمهایی نظیر ما، همیشه از بد حادثه میترسیدند زيرا ما خيال میکردیم که به حکم نوعی تقدیر، هیچ چیز واقعاً فرخندهای نمیتواند سراغمان بیاید. با وجود این، در گام اول بخت با ما یار شد. ساعت هفت و ربع شب، بدون دردسر به کنار دیوار رسیده بودیم و مصمم بودیم تمام وقت خود را به آن مصروف داریم. آن هم تا سرحد صرف آنچه در قدرت داشتیم، چرا که درنهایت میخواستیم بدانیم آیا این باریکه راه بالاخره ما را به آنجا که لازم بود میرساند یا خیر؟ از این رو برای دانستن درشتی و سختی این دیوار سخت بیقرار بودیم. لوانتن بلافاصله دست به کار شد، صرف غذا را به بعد موکول کردیم. ابتدا تا كمر لخت شد، قلمی به دست گرفت و با ضربات بلند چکش بر اندود سیمانی دیوار کوبید. این منفذ را چگونه کور کرده بودند؟ با سنگهای تراش، آجر و ساروج؟