کتاب شهروند شهرهای داستانی
کتاب شهروند شهرهای داستانی
جمالزاده که «اینه خاطرش از غبار ملالت» مکدر شده، دیگر دست و دلش به نوشتن نمیرود و تا سال 1320 داستانی منتشر نمیکند؛ بهجای آنکه «راوی عیش و نوش دیگران» گردد، دل به مواهب زندگی میبندد. اما او را آماج انتقاد میسازند با این پرسش که چرا نمینویسد؟ ازجمله علامه قزوینی در نامهای به نویسنده، با ستایش از شیرینی انشاءو روانی عبارات و فصاحت لفظ او در داستانهای یکی بود و یکی نبود، متذکر میشود که او نمیتواند، «به هر عذری که باشد از قبیل تحصیل امر معاش و قدرندانی هموطنان»، دست از نوشتن بردارد؛ بهخصوص صلاح نیست در این زمان که تقلید از اروپا به زبان هم سرایت کرده است و زمام زبان فارسی «به دست مُشتی اجلاف هرزهدرای که هِر را از بِر تمیز نمیدهند افتاده، خاموش بنشیند.» نامه تشویقآمیز قزوینی سبب میشود که جمالزاده پس از وقفهای بیست ساله، با دو رمان دارالمجانین و شاهکار به عرصه داستاننویسی بازگردد.
صفحه 50