کتاب شمس تبریزی
کتاب شمس تبریزی
1 عدد
میگویند مولانا در آغاز کار مردی فقیه و مدرّس بود. طلاب قونیه در مجلس درس او حاضر میشدند و به کسب علم و دانش میپرداختند. یک روز مردی حلوائی که طبقی حلوا بر سر داشت وارد مدرسه شد، او حلوا را به قطعات بریده بود و هر قطعه را به یک فلس میفروخت. شیخ گفت طبق پیش آر، حلوائی پارهای از حلوا برداشت و به شیخ داد. شیخ آن را گرفت و خورد. حلوائی از مدرسه بیرون رفت و کسی دیگر را از آن حلوا نداد. شیخ نیز مجلس درس را ترک کرد و به دنبال او بیرون رفت. طلاب هر چه منتظر شدند خبری از مراجعت او نیافتند و هر چه جستند به جایگاه شیخ پی نبردند. پس از چند سال مولانا مراجعت کرد لیکن این بار وی آن مرد فقیه نخستین نبود. جز به اشعار فارسی مبهم و نامفهوم زبان نمیگشاد. طلاب به دنبال وی راه میرفتند و اشعار او را مینوشتند. این اشعار در مجموعهای گرد آمده که «مثنوی» نامیده میشود. مردم این نواحی مثنوی را حرمت فراوان مینهند و آن را بهعنوان سخنان مولانا تدریس میکنند و شبهای جمعه در خانقاهها میخوانند.
(سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه فارسی، جلد اول، ص ۶۳۵)
صفحه ۲۴۰