کتاب شدن
کتاب شدن
1 عدد
باراک اوباما در روز اول دیر به سرکار آمد. من در طبقهی چهل و هفتم درون دفتـرم نشسته بودم و هم منتظر او بودم و هم نبودم. من هم ماننـد تمـام وکلا، در سال اول حرفهام سرم شلوغ بود. زمان زیادی را در دفتر حقوقی سیدلی و استین میگذرانـدم و در حالی که پشت میزم نشسته بودم و با جریان پیوستهی اسناد و مدارک دست و پنجـه نـرم میکردم، ناهار و شام خود را نیز همزمان باهم میخوردم. تمام ایـن مـدارک بـا نظـم و جزئیات و به زبان وکالت نوشته شده بودند. من مدام نامـهی اداری مینوشتم، نامـهی اداری میخواندم و نامهی اداری دیگران را ویرایش میکردم. با این وضعیت، من خـودم را سه زبانه میدانستم. هم گویش آرام سـاوث ساید را بلـد بـودم و هـم فصـاحت بيـان آیوی لیگ را و حالا بهتر از هر زبانی، می توانستم به زبان وکالت هم صحبت کنم. مـن در بخش بازاریابی و حقوق فکری دفتر حقوقی استخدام شده بودم که به گمان بـه طـرز قابل توجهی از بخشهای دیگر اداره خلاقتر و آزادتر بود؛ چون حداقل مقداری از زمـان خویش را صرف بازاریابی نیز میکردیم. قسمتی از شغل من مربوط میشـد بـه بررسی متن تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و باید اطمینان حاصل می کردم کـه ایـن مـتـنهـا با قوانین کمیسیون ارتباطات فدرال مغایرت نداشته باشند. این جور که پیش میرفت، طولی نمیکشید که تا چند وقت دیگر افتخار زیرنظر گرفتن مسئولیتهای قانونی سریال بارنی دایناسور را به من محول کنند. (بله، آزادی در شرکت ما تا اینجا هم پیش میرود.)