کتاب سهم من

 روی جلد کتاب سهم من

کتاب سهم من


نوع جلد:شمیز,رقعی
دسته بندی: داستان فارسی
مشخصات بیشتر
متاسفانه این کتاب موجود نیست
درباره‌ کتاب

تا عید طول کشید تا من تقریباً به حال عادی برگشتم، پایم کاملاض خوب شده بود ولی هنوز خیلی لاغر بودم. هیچ خبری از مدرسه نداشتم و حتی امکان حرف زدن در مورد آن هم نبود. صبح‌ها کمی در خانه می‌پلکیدم حتی برای حمام رفتن هم نمی‌توانستم از خانه بیرون بروم. خانم‌جون آب گرم می‌کرد و حمامم می‌داد. در اطرافم جَوِ سرد و تلخی حاکم بود، من اصلاً دوست نداشتم حرف بزنم. اغلب آن‌قدر غمگین و در فکر بودم که به دوروبرم توجهی نداشتم. خانم‌جون مواظب بود دربارة این وقایع چیزی نگوید. هر چند که نمی‌توانست و گاه چیزهایی را بازگو می‌کرد که قلبم را به درد می‌آورد، آقاجون اصلاً نگاهم نمی‌کرد، گویی وجود نداشتم، با بقیه هم خیلی کم حرف می‌زد همیشه گرفته و عصبی بود، به نظرم پیرتر از همیشه می‌آمد. احمد و محمود سعی می‌کردند حتی الامکان با من رو‌به‌رو نشوند صبح‌ها با عجله صبحانه می‌خوردند و می‌رفتند و شب‌ها احمد دیرتر و خراب‌تر از سابق به خانه می‌آمد و یک راست می‌رفت بالا و می‌خوابید. محمود هم تند و تند چیزی می‌خورد و می‌رفت مسجد، یا در اطاقش تا نیمه‌های شب دعا و نماز می‌خواند. از اینکه نمی‌دیدمشان راضي بودم، فقط على مزاحم دائمی بود. اذیت می‌کرد و گاه حرف‌های زشت می‌زد، من محلش نمی‌گذاشتم ولی خانم‌جون دعواش می‌کرد، تنها دلگرمی و موجود دوست‌داشتنی خانه فاطی بود. وقتی از مدرسه می‌آمد، مرا می‌بوسید و با دلسوزی عجیبی نگاهم می‌کرد. هر چه می‌خورد برای من هم می‌آورد و با اصرار به من می‌داد؛ حتی گاه پول‌هایش را جمع می‌کرد و برای من شکلات می‌خرید.

صفحه ۷۷

مشخصات کامل کتاب
نام کتاب: سهم من
نوع جلد:شمیز,رقعی
دسته بندی: داستان فارسی
تعداد صفحات:528
شابک:9789645529756
شماره چاپ:37
سال چاپ:1399
امتیاز و دیدگاه کاربران
امتیاز دهید!
شما هم درباره این کتاب دیدگاهتان را ثبت کنید!

هیـچ دیدگاهی برای این کتاب ثبــت نشـده است! اولین دیدگاهتان را بنویسید
هیـچ دیدگاهی برای این کتاب ثبــت نشـده است! اولین دیدگاهتان را بنویسید