
کتاب سرو، سپید... سرخ
این کتاب روایتی است از بیست و سه روز از طوفانی ترین روزهای ایران در شهریور ۱۳۲۰ و نقش آفرینی محمد علی فروغی، ملقب به ذکاء الملک: مردی که تا آن تاریخ، علاوه بر سوابق فرهنگی درخشان، سابقه وزارت و نخست وزیری نیز در کارنامه داشت. فروغی به رغم دوری گزینی از عرصه سیاسی، به میدان آمد و با پذیرش دوباره نخست وزیری، سکاندار عبور کشور از مهلکه در غلتیدن به جنگ و تجزیه شد.
«فرشته کنار پدر نشست انگار فرصتی یافته باشد که حرف هایش تأثیری در دل پدر بگذارد. با لحن دوست داشتنی دخترانه ای گفت: پدر، چرا رها نمی کنید؟ دیدن این حال شما برای من سخت است. رها کنید و بگذارید هرچه می خواهد، پیش آید. یک بار فکر کنید شما هر چه توانسته اید، انجام داده اید.
همین یک بار بپذیرید شما همه کار کرده اید و رها کنید.
من همه کار نکرده ام... هنوز نه.»
قسمتی از متن کتاب



نجات باورنکردنی مادربزرگ توسط یک نوه!
معرفی کتاب کودک گرتا و شکارچیان ارواح نوشتهی سم گپلند

دور ایران با کارآگاه سیتو
معرفی مجموعه کتاب کارآگاه سیتو در ایران نوشتهی لاله زارع

تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»