کتاب زندگی دوم
کتاب زندگی دوم
در خانه یک راست میروم سراغ رایانهام. دیدن اسم او چیزی را در وجودم بیدار کرده است. به خودم میگویم، برای آخرین دفعه. به سایت «انکوانترز» میروم و اسمش را جستوجو میکنم. دوباره همان پیغام را دریافت میکنم، که به اندازه حس ناامیدی من واضح است:
نام کاربر یافت نشد.
مثل این میماند که او هرگز وجود خارجی نداشت. او مثل همان کبودیهایی که بهوجود آورد، تمام و کمال غیب شده است.
اسم او را در صفحه گوگل تایپ میکنم. هیچ چیزی نمیآید. به او یا کسی که احتمال داشته باشد خود او باشد، هیچ اشارهای نمیشود. سراغ فیسبوک میروم و میفهمم که هیچ اثری از پروفایل او نیست، بعد یک بار دیگر شماره تلفنش را میگیرم، گرچه دقیقا میدانم چه صدایی خواهم شنید. بهطور معمول همین چرخه را تکرار میکنم و چند مرتبه تمام این کارها را انجام میدهم. ولی این بار فرق میکند. این دفعه میدانم که باید دست بردارم. وارد پروفایل خودم در سایت انکوانترز میشوم، همان پروفایلی که عصر آن روز در باغ برای خودم درست کردم. همان جا میگردم تا بخش پاک کردن پروفایل را پیدا کنم.
صفحه 359