کتاب ذرت سرخ
کتاب ذرت سرخ
خشمِ فرمانده جیانگ به سرعت جایش را به لبخند داد. «فرمانده يو، از حرفهای من اشتباه برداشت کردی. ما هرگز از دوستانمون چیزی نمیدزدیم. اگه ما نمیتونیم با هم کنار بیایم، به این معنا نیست که همسو نیستیم.»
او به طرف سربازانش برگشت و گفت «میدون جنگ رو پاکسازی کنید. همولایتیهامون رو دفن کنید و فراموش نکنید همهی پوکهها رو جمع کنید.» سربازان در جستوجوی پوکهها در میدان نبرد پراکنده شدند. هنگامی که اجساد را دفن میکردند، کشمکشی میان بازماندهها و سگهای وحشی رخ داد که باعث تکهتکه شدن بسیاری از اجساد شد.
جیانگ گفت «تو بدمخمصهای گیر افتادهیم فرمانده یو. ما نه اسلحه داریم نه مهمات و از هر ده تا پوکهای هم که به مهماتسازی برگردوندیم تا دوباره پُرشون کنن، پنج تا معیوب از آب دراومدن. مابين لِنگِ آبلهرو که ما رو تحت فشار قرار داده و مزدورهایی که ما رو میکُشن گیر افتادهیم، در نتیجه، تو مجبوری به ما تعدادی از اسلحههایی رو بدی که اینجا انبار کردهای. به هنگ جیائوگائو بیاعتنایی نکن.»
صفحه ۲۲۴