کتاب دیکتاتور شدن
1 عدد
در دیکتاتوری، وفاداری به شخص بسیار مهمتر از وفاداری به یک عقیده یا ایدئولوژی است. از این گذشته، ایدئولوژی می تواند تفرقه انگیز باشد؛ زیرا مجموعه ای از آثار را میتوان به گونههای مختلفی تفسیر کرد که جناح بندیهای مختلفی را پدید آورد؛ مثلاً بزرگ ترین دشمنان بلشویک ها منشویکها بودند و هر دو گروه به نام مارکس سوگند می خوردند! موسولینی از گرایش به ایدئولوژی اجتناب میکرد و مفهوم فاشیسم را عمداً مبهم نگاه می داشت. او کسی نبود که در چارچوب فکری محدودی بگنجد؛ به جای اینکه پیرو جهان بینی منسجمی باشد، به شهودی بودن خود افتخار میکرد. هیتلر نیز مانند موسولینی، فراتر از موضوعات جذابی مثل ملی گرایی و یهودستیزی، چیز خاص دیگری برای عرضه نداشت.
البته این مسئله در مورد رژیمهای کمونیستی کمی پیچیده تر بود؛ زیرا آنها به هرحال قرار بود که مارکسیست باشند! با این حال، در آنجا هم، چه برای مردم عادی و چه اعضای حزب، غرق شدن در نوشتههای کارل مارکس یک بی احتیاطی مطلق محسوب میشد. در دوران استالین، استالینیست بودید، در زمان مانو، مائوئیست و در زمان کیم ایل سونگ، نیز کیمیست!
صفحه ۱۸