
کتاب دماغ
2 عدد
در تمام قصبه ایکه نوئو و اطراف آن ديار البشری به هم نمیرسید که دماغ زنچی را ندیده باشد: این زائدهی درازی که پنج انگشت طول داشت و سر و تهش به یک میزان کلفت بود و از بالای لب فوقانی به زیر چانه میرسید، آدم را در نظر اول به این فكر میانداخت که سوسیسی از میان صورت راهب سبز شده است. بیچاره زنچی که بوق پنجاه ساله گیش زده شده بود چه در آن روزگار که از خدام دون پایهی معبد به شمار میآمد چه حالا که دیگر برای خود شخصیتی به هم رسانده راهب اعظم شده بود مدام از جور این دماغ نفرت انگیز خون جگر خورده بود.
صفحه ۹



کالین هوور مخاطرهآمیزترین، پرهیاهوترین و عاشقانهترین رمانهای خود را انتخاب میکند
کالین هوور: از کتابهای پرفروش تا موفقیت جهانی

عشق و خیانت از برندهی جایزهی نوبل
معرفی کتاب سرقت نوشته عبدالرزاق قورنه

خود راه بگویدت که چون باید رفت
مروری بر کتاب و کسی نمی داند در کدام زمین می میرد نوشتهی مهزاد الیاسی بختیاری