کتاب دست بردن زیر لباس سیب
کتاب دست بردن زیر لباس سیب
محبوبم! حالا دیگر پیر شدهام. مثل آب ریخته، جوانیام مفقود گردیده.
محبوبم! خودم را میشمارم. صدها دفعه به دنیا آمدهام، هزار دفعه بالیدهام، بزرگ شدهام، هزار دفعه در جوانی عاشق شما شدهام، زیستهام و آخر عاشق مردهام و باز از سر نو دام دام...
حالا دیگر کاسهام لبریز است. همه عمر عازم شما بودهام. پاهایم همیشه عازم شما بودهاند. عابران میگویند مردک خجالت نمیکشد!
عشق مبارک است و عاشق را نباید با گناهکاران و شریران جمع کرد.
محبوبم! دیگر چیزی به عاقبت کار من نمانده است. لطفا مرا اجابت کن که تنهایی من عظیم است. عاشقی در سن و سال من حنا بستن با دست لرزان و فر کردن موی سپید است.
محبوبم! با توام چندان خوشم که خوشیهایم تمام میشود. بیتوام چندان گریه میکنم که گریههام تمام میشود. تا زندهام بوسههایم را تمام میکنم. پس از هر دیدار خودم را اندازه میگیرم، همیشه بیشتر شدهام، مثل باران قد کشیدهام.
محبوبم! تو یکی. من هم با تو یک شدهام. هرچند بار که تو را و خودم را می شمارم، همه یک است. یک عدد قدسی است. عدد دوست داشتن، عددِ دانایی و عشق است.
اعداد خلاصه آئین دلبری هستند.