کتاب دروغ بازی
کتاب دروغ بازی
«اون میدونه؟»، صدای تیا که بهخاطر سیگار، بم و خشدار شده بود بالاخره سکوت اتاقی که در آن نشسته بودیم را شکست. همانطور که شمعها میسوختند، رفتهرفته از بلندیشان کم میشد و در جاشمعی آب میشدند، مشغول فکر کردن بودیم. بیرون هم آب بالا آمده و مد شده بود. کیت که از پنجره به آبهای آرام و تاریک ریچ مینگریست سرش را برگرداند و پرسید: «کی چی رو میدونه؟». تیا جواب داد: «منظورم لوکه! مشخصه که یک چیزایی میدونه اما چقدر؟ تو بهش گفتی اون شب چه اتفاقی افتاد و ما چیکار کردیم؟».
صفحه 230
تصویر پرعظمت امپراتور
معرفی کتاب زندگی ناپلئون نوشتهی استاندال
بعد از مهمانی
معرفی کتاب زن همسایه نوشتهی شاری لاپنا با نگاهی به سریال بازنده
ده کتاب برتر دربارهی افراد گمشده
این داستانهای منقطع که هم در رمانها و هم در زندگی واقعی اتفاق میافتند، به شدت تأثیرگذار و کلیدی برای یک اضطراب جهانی هستند