کتاب دخت شاه
[آذرمیدخت خونین به درون میغلتد.]
ارنواز چه زود بازگشتی؟! این رنگ چه اندازه به تو میآید.
صدای مرد تو که هستی؟
ارنواز من ارنواز آهوکُش، مادرکُش، من عاشق کُش ، رؤیا کُش.
صدای مرد این دیوانه را به زنجیرش کنید به جرم آن که شاه دخت ایرانشهر را کُشتهُ بسوزانیدش!!!
ارنواز آری آتش، آری این شاید پایان خوبی باشد برای من، بسوزانیدم که سالهاست میسوزم.
صفحه 46