کتاب داستان های کوتاه امریکای لاتین
کتاب داستان های کوتاه امریکای لاتین
اگر نه یک سال، نُه یا ده ماه گذشته است. خاطره پرستش آن بت کوچک دیگر نمیترساندم. دیگر عطر آن گلها و تصویر آن عروسک سنگی را از یاد بردهام. آمیلامیای واقعی به حافظهام برگشته و حالا اگر نه راضی، دستکم دوباره عاقل شدهام. آن پارک، آن کودک زنده، ساعاتی که من نوجوان به خواندن میگذراندم، بر اشباح آن مناسک جنونآمیز چیره شده است. تصویر زندگی نیرومندتر است. با خود میگویم از این پس با آمیلامیای واقعی، فاتح کاریکاتور مرگ زندگی خواهم کرد. یک روز دوباره به خود جرات میدهم و دفترچهای را که اعداد و ارقام آن ارزیابی دروغین را در آن نوشته بودم برمیدارم. بار دیگر کارت آمیلامیا با آن خط بچگانه و نقشهای که راه پارک تا خانه او را نشان میداد، از لای اوراق این دفتر میافتد. لبخندی میزنم و کارت را برمیدارم. گوشه کارت را به دندان میگیرم و به این فکر میافتم که با همه این حرفها، آن دو آدم پیر بیچاره این هدیه را میپذیرند.
صفحه 352