کتاب داستان خانوادگی

 روی جلد کتاب داستان خانوادگی

کتاب داستان خانوادگی


نوع جلد:شمیز,رقعی
مشخصات بیشتر
متاسفانه این کتاب موجود نیست
درباره‌ کتاب

وقتی مادرمان مرده تو بیست‌وپنج‌ روزه بودی و دور از او روی تپه‌ها زندگی می‌کردی. دهقانانی که ازت مواظبت می‌کردند٬ به تو شیر گاو می‌دادند. یکبار که با مادربزرگ به دیدنت آمدیم٬ من هم از آن شیر خوردم. شیر غلیظ و گرم و کمی ترش‌مزه بود و دلم را به‌هم زد. مزهٔ آن چنان معده‌ام را به‌هم ریخت که بالا آوردم و لباسم را کثیف کردم. مادربزرگ به صورتم سیلی زد. تو از آن شیر لذت می‌بردی و برای سلامتی‌ات مفید بود. بچه چاق٬ خوشگل٬ و موبوری بودی و دو چشم درشت آبی‌رنگ داشتی. مادربزرگ چشمانش را که همیشه از اشک خیس بود٬ پاک می‌کرد و به اطرافیان می‌گفت: «اين بچه تصویر سلامتی است.»

صفحه ۹

مشخصات کامل کتاب
نام کتاب: داستان خانوادگی
نوع جلد:شمیز,رقعی
تعداد صفحات:137
شابک:9789647822091
شماره چاپ:2
سال چاپ:1398
امتیاز و دیدگاه کاربران
از 5
امتیاز دهید!
شما هم درباره این کتاب دیدگاهتان را ثبت کنید!

هیـچ دیدگاهی برای این کتاب ثبــت نشـده است! اولین دیدگاهتان را بنویسید
هیـچ دیدگاهی برای این کتاب ثبــت نشـده است! اولین دیدگاهتان را بنویسید