کتاب داربست
کتاب داربست
این عکسها از آسمان میآغازند، به زمین میرسند و در زمین میشوند و دست آخر میخزند درون دوربین، اما تمام نمیشوند. انگار میخواهند از چارچوب اتاق تاریک هم بگریزند. پیش تر همیشه میخواستم عکسها را در قالب مجموعه بگنجانم. اما این عکسها ـ جز یکی دو تایی ـ از مجموعهها بیرون ماندهاند. نگنجیدن در یک قالب واحد شاید ویژگی مشترک این عکسها باشد. یکی دیگر این که عکسها هر کدام در کشاکشاند که درون چهار ضلع قاب بمانند یا از آن بگریزند. چیزها از جهان مادی و سه بعدی گریختهاند تا در سطح دو بعدی عکس آرام بگیرند. اما در این جا هم سر ماندن ندارند. اگر بادکنکی است با میزی، سیمی، نردهای، کتابی، آینهای، آجری، کاغذی، لیوانی، عکسی یا دوربینی، همگی میخواهند درون این چهار ضلع بیافتند و از گوشهی آن بگریزند. این کشاکش میان چیزها در جهان مادی و همان چیزها وقتی در سطح عکس تخت شدهاند همیشه وسوسهام کرده است. فاصلهی میان این سطح و آن جهان فضای معلقی میسازد. این فضای معلق شاید گونهای آزادی نامتعین باشد. بودن و زیستن در این فضا دست کم برای من عکاس کیف آور است.