کتاب خلوت فکر
1 عدد
چرا خلوت فکر؟
سال ۱۳۴۴ یا ۱۳۴۵ بود که در زندان سیاسی (بند ۳ زندان قصر) به سرم زد شش دفتر مثنوی را از بای بسم الله تا تای تمّت بخوانم این کار البته خلوتی می طلبید که در ساعات بیداری زندانیان دست نمیداد.
جوانی بود که به جرم ارتباط گرفتن با دختری روس در مدت خدمتش در سفارت ایران در مسکو زندانی شده بود وی اهل مطالعه بود. این برنامه را برای خود اختیار کرده بود که شب در ساعاتی که همه میخوابند بیدار باشد و روز که همه بیدارند بخوابد. از او الگو گرفتم و بر آن شدم نه سراسر شب بلکه ساعاتی از شب را که همه خوابند به خواندن مثنوی اختصاص دهم. در راهرو، روی صندلی شبیه صندلی کلاس درس، مینشستم و مثنوی میخواندم و ساعات خوشی بود. میخواندم و چون به آنجا میرسیدم که مولانا از شرح داستان فارغ میشود و به اندیشه ورزی میپردازد ابیاتی را که هم حاوی اندیشههای ژرف بود و هم بیان دلنشین شاعرانه داشت در دفتری نقل میکردم.