کتاب حیواندرون
ارباب کوچولوی من، کجا رفتهاید؟ اینجا دنبال شما میکردم، آنجا دنبال شـما میکردم، اما هیچ کجا پیدایشان نمیکنم؛ اما، من واقعاً در جستجویتان هستم، چرا که شما ارباب کوچولوی من هستید، و من ظرف غذای کوچولویم را پیدا نمیکنم، گرچه، فرا رسیده، فرا رسیده، فرا، وقت غذا فرا رسیده، و من همین الآن ظرف غذای کوچولویم را میخواهم، چرا که لازم است همین الآن غذایم نویش باشد، صرفاً به این دلیل میگویم که وقت غذاست، وگرنه حرف نمیزنم، وگرنه چندان نیازی به ظرف غذای کوچولویم ندارم، همچنین به خود غذایم هم چندان احتیاج ندارم ولی خب، وقت غذاست، و وقت غذا باید غذا خورد، نه اینکه توی تاریکی در جستجویت پرسه بزنم، و البته حتی نمی دانم چرا قدر تاریک است، و نمیدانم چطوری طرف غذای کوچولویم را در این تاریکی پیدا کنم، و با این وضع چطوری غذایم را بخورم، متوجه هیچ چیزی: شوم، ولی خب، جدا کجا هستی، ارباب کوچولوی من، چرا نمیتوانم پیدایت کنم، چرا هیچ چیزی نمیبینم، این پایین تاریکی کامل است،...
صفحه ۳۵