کتاب جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان در جهان)
کتاب جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان در جهان)
1 عدد
عطرِ گُل و دودِ عود همه جا رو برداشته بود. این بو مخصوصِ کشورِ هنده. از تو معبدا صدای دعا - که حالا دیگه با بلندگو به کوچه و خیابون هم سرایت میکرد - شنیده میشد. تو خیابونا زنا با صورتی خندون و لباسای اَلوون مثلِ پروانههایی با یه بال بودن. بالشون لباسِ ساریشون بود که از شونههاشون پایین میاومد و تنای چاقشون رو میپوشوند. مردا لباسای سفید پوشیده بودن و چشمای مشکیشون رو با محبت به آدم میدوختن. گرما تموم شده بود. تو دهلینو میشد نفس کشید و یه کم آرامش پیدا کرد.
وقتی با مردمِ هند بُر بخوری یاد میگیری حیوونا رو دوس داشته باشی. حیوونا - مثلِ زنا - همه جا دیده میشن و مردم بهشون احترام میذارن. آدم کمکم به صدای آروغایی که دَم به دَم میشنفه عادت میکنه و اُخت میشه با اپیدمیِ تنبلی که همه جای این کشور رو گرفته.
تو هند مردم عادت دارن که کارِ امروز رو به فردا بندازن. زمان هم اونجا بیخیاله و آروم میگذره، پنداری هر کس از اون یکی انتظار داره که به جاش عجله کنه و خودش تمومِ کارا رو آروم آروم انجام میده.
صفحه ۳۵