کتاب تو، آن هستی (دگردیسی در استعاره های دینی)
کتاب تو، آن هستی (دگردیسی در استعاره های دینی)
1 عدد
جوزف کمبل به تمامی در زمان تجسد یافته بود؛ انسانی زنده و جذاب، سرشار از شورِ رازِ بزرگ هستی در آنچه او خودش تماماً آن را میجست. اما پیش از اینکه پیامش به مخاطبان فراوانش برسد که اولینبار با او از طریق مصاحبههای تلویزیونیاش با بيل مویرز آشنا شدند، مرگ را در آغوش کشید. او تولد دوبارهای را تجربه کرد که تا اندازهای، ما همه شاهدش هستیم. بعدها نزدیک بود به دست منتقدانش، سنگدلانه به صلیب کشیده شود؛ برخی از آنها در مقابل کمکی که کمبل به آنها کرد و نمونههای فراوانی را در اختیارشان گذاشت و در دروس اسطورهشناسی یاریشان داد، در نقش یهودا ظاهر شدند و به او خیانت کردند. دیگران هم، به شکلی عجیب بهدلیل چیزی که به واسطة منسوخشدگی و کهنگی زمانشان از آنها مضایقه شده بود، ظاهراً به شهرت ناگهانی او غبطه میخوردند و از پیشرفتهای او خشمگین بودند.
صفحه ۲۷