کتاب بیماری به مثابه استعاره، ایدز و استعاره هایش
کتاب بیماری به مثابه استعاره، ایدز و استعاره هایش
در ایلیاد و ادیسه بیماری چون کیفری فراطبیعی است، چون اهریمنی که تسخیرگر است و چون پیامدی از علل طبیعی، از دید یونانیان، بیماری یا بیجهت و دلیل رخ میداد یا به فراخور چیزی (مثلاً بهدلیل قصوری شخصی، با معصیتهای گروهی و یا جنایت یکی از نیاکان و پیشینیان). با پیدایش مسیحیت که دربارهی بیماری هم مثل هر چیز دیگر تصورات اخلاقیتری را تحمیل میکرد، بهتدریج تناسب بین بیماری و «قربانی» بیشتر شد. تصور بیماری بهمثابه کیفر سبب شکلگیری این باور شد که ممکن است یک بیماری خاص کیفری کاملاً متناسب و عادلانه باشد. جذامِ کرِسید در وصیتِ کرِسيد اثر هنریسِن1، و آبلهی مادام دو مرتوی در روابط پر مخاطره چهرهی حقیقیِ دروغگوی زیبارو را نشان میدهند – ناخواستهترین افشاگری به وقوع میپیوندد.
در قرن نوزدهم، تصورِ اینکه بیماری با شخصیت بیمار در تناسب است، چنان که کیفر نیز با جرم گناهکار، جای خود را به تصور دیگری داد که بنا به آن، بیماری بیانگر شخصیت بیمار است. بیماری محصول ارادهی آدمی میشود. شوپنهاور مینویسد: «اراده خود را به مثابه بدن سامانیافته نشان میدهد و حضورِ بیماری دال بر بيماريِ همين اراده است».
صفحه ۵۳