کتاب بی خواب شدن
کتاب بی خواب شدن
قدرشناسی
عادت معمول ذهن ما این است که چیزهای ناخوشایند زندگی با محیط اطرافمان حسابی به چشمش میآید، ناراحتیها هر چهقدر هم کوچک باشند با صدای بلند در مغز ما ابراز وجود میکنند. احتمالاً این خصوصیت یکی از لازمههای تکامل بشر بوده است. ما از نسل آندسته از انسانهای اولیه هستیم که گوش بهزنگ بودند؛ آنهایی که کوچکترین تکان چمنها توجهشان را جلب میکرد و اینگونه حضور مار را شناسایی میکردند؛ آنهایی که در گرمترین روزهای تابستان نگران آذوقة زمستانشان بودند.
نتیجة این عادت مغزی این است که هیچ وقت در پایان روز و در کل زندگیمان کفة ترازوی خوشیها و ناخوشیها با هم متعادل نمیشود. ما خدای پُر کردن کفة ناخوشیها هستیم و همیشه فهرستی داریم از چیزهایی که بد پیش رفتهاند، آنهایی که چندان خوب پیش نرفتهاند و چیزهایی که در آینده احتمالاً خوب پیش نخواهند رفت.
صفحه ۶۸