کتاب بانوی اقیانوس و صد غزل عاشقانه
کتاب بانوی اقیانوس و صد غزل عاشقانه
1 عدد
بانوی بسیار دلبندم، هنگامی که این «غزلها»ی عاریت پوش را مینوشتم، رنج و اندوه مرا در بر گرفته بود؛ اما احساس شادمانی پیشکش آنها به تو، مرا به وسعت علفزاران است. وقتی که این تکلیف را بر عهدهی خویش نهادم، نیک میدانستم که در قوارهی غزل، و بر پایهی تمایل و تشخیص خویش، شاعران همه دورانها قافیههایی ساز کردهاند که به سان نقره یا بلور یا غرش توپ به طنین میآیند. من اما ـ با خضوعی عمیق این غزلها را از اعماق چوب برآوردم؛ بدانان صدای آن جوهرهی ناب تار را دادم، و بدینسان میباید تا به گوش تو فراز آیند. گامزنان در میان جنگلها، یا بر کرانهها، در درازنای دریاچههای نهان و، اقالیم خاکسترافشان، تو و من تکههای ناب را برداشتهایم، تکههای چوب را، مانده در گذار آمد و شد هوا و آب. پس برون از رد صاف آن آثار، به یاری تبر و دشنه و تیغ، این دیرکهای چوبین عشق را برساختم و، به چارده دستک هیزم، خانهیی کوچک بنا کردم، تا چشمهای تو، که آنان را میستایم و آواز میخوانم، در اندرون آن بزی آند. اینک که شالودههای عشق خویش را آشکار کردهام، این سده را تسلیم تو میکنم: غزلهای چوبینی که فرا میشوند، تنها بدین سبب که تو آنان را حیات بخشیدی.